نوشته شده توسط : حامد سیفی


نقش رسانه‌ها در شكل‌گيري انقلاب‌هاي رنگي در بررسي و تحليل وقوع انقلاب‌هاي رنگي در اروپاي شرقي و آسياي ميانه، علل و عوامل متعدد سياسي، تاريخي، هويتي، قوميتي، اجتماعي، اقتصادي و.. نقش داشته‌اند.اما در اين ميان كمتر به نقش مستقيم رسانه‌ها و فناوري‌هاي نوين اطلاعاتي - ارتباطي در جريان شكل‌گيري اين انقلاب‌ها پرداخته شده است

مقدمه

 

در بررسي و تحليل وقوع انقلاب‌هاي رنگي در اروپاي شرقي و آسياي ميانه، علل و عوامل متعدد سياسي، تاريخي، هويتي، قوميتي، اجتماعي، اقتصادي و.. نقش داشته‌اند. از جمله مي‌توان به نقش جنبش‌هاي دانشجويي، بنايدها و سازمان‌هاي غير دولتي (NGOs)، رقابت‌هاي روسيه - آمريكا و حمايت ايالات متحده آمريكا و اروپاي غربي از رهبران اين انقلاب‌ها اشاره كرد.

 

در عين حال كمتر به نقش مستقيم رسانه‌ها و فناوري‌هاي نوين اطلاعاتي - ارتباطي در جريان شكل‌گيري اين انقلاب‌ها پرداخته شده است. به طوري كه حضور مداوم رسانه‌هاي جمعي امري معمول و بديهي فرض شده است. اين در حالي است كه برجستگي نقش رسانه‌ها در تمام مراحل اين جريانات و تأثير آن‌ها در به نتيجه رسيدن انقلاب‌هاي رنگين در صربستان (سال 2000) و سپس صدور انقلاب از طريق رسانه‌ها به كشورهاي گرجستان (2003)، اوكراين (2004) و قرقيزستان (2005) قابل تأمل و بررسي است. هرچند كارشناسان به طور عام از اهميت جنگ نرم و جنگ رسانه‌اي در جهان امروزي سخن به ميان آورده‌اند، اما به طور خاص به كشورهاي اورپاي شرقي نپرداخته‌اند.

 

از نظر آنان، "جنگ رسانه‌اي - كه جنگ نرم، جنگ بدون خون‌ريزي، جنگ آرام، بهداشتي و يا تميز تلقي مي‌شود - استفاده از رسانه‌ها براي تضعيف كشور هدف و بهره‌گيري از توان و ظرفيت رسانه‌ها (اعم از مطبوعات، خبرگزاري‌ها، راديو، تلويزيون، اينترنت و اصول تبليغات) به منظرو دفاع از منافع ملي است. (جنگ نرم 2، 1387: 11)

 

برجسته‌ترين جنگ رسانه‌اي را نيز جنگ نرم و جنگ‌هاي جديد بين‌المللي مي‌دارند كه تنها توان خود براي پيشبرد اهداف سياسي خويش با استفاده از رسانه‌ها بهره‌گيري مي‌كند. جنگي كه بر صفحات روزنامه‌ها، ميكروفون راديوها، صفحات تلويزيون و عدسي دوربين‌ها جريان دارد. (همان: 13).

 

به هر حال اين مقاله در پي آن است كه ضمن معرفي اجمالي انقلاب‌هاي رنگي يا مخملي، كه ويژگي اصلي آن‌ها، مقاومت بدون خشونت در برابر حكومت اقتدارگرا و مبارزه از طريق نافرماني‌هاي مدني است، به بررسي نقش رسانه‌ها و تأثير آن‌ها در به وجود آمدن انقلاب‌ها در عصر جديد بپردازد. انقلاب‌هايي كه بر خلاف انقلاب‌هاي بزرگ دنيا، در دهه گذشته، بدون آسيب جدي به كل مجموعه يك كشور، نظام‌هاي اقتدارگرا را از قدرت بركنار كرده اند. آيا رسانه‌هاي جمعي تأثيري در تغيير شويه‌ي مبارزات مردم عليه دولت‌هاي اقتدارگرا و به طور كلي استبداد در كشورهاي شرقي داشته‌اند؟ نقش رسانه‌ها در انقلاب بولدوزر صربستان، انقلاب گل رز گرجستان، انقلاب نارنجي اوكراين، انقلاب لاله‌اي در قرقيزستان و اخيراً انقلاب انگوري در مولداوي چه بوده است؟

 

و بالاخره رسانه‌ها در تحولات اخير در لبنان، برمه، زيمبابوه، تبت، كنيا و مولداوي چه نقشي دارند؟ تحولاتي كه ويژگي‌هاي‌شان مانند انقلاب‌هاي رنگي است، هر چند نماد مردم اين كشورها رنگ‌هاي نارنجي، آبي، سبز، گل‌رز و غيره نيست. آيا رسانه‌ها در انتقال شيوه‌هاي مبارزات مسالمت‌آميز به ديگر كشورها و مناطق جهان نقش دارند؟

 

اين جستار، پس از تعريف انقلاب‌هاي رنگين و اشاره‌اي كوتاه به منشأ و ماهيت آن‌ها، برخي انقلاب‌هاي برجسته از سلسله‌ي اين انقلاب‌ها را تشريح و نقش رسانه‌ها را در شكل‌گيري‌شان با ارائه مصاديقي بررسي مي‌كند و پس از آن با اشاره به نظريات برخي صاحب‌نظران علوم ارتباطات و علوم سياسي، به مقوله‌ي جهاني شدن و تأثير آن درانقلاب هاي رنگي و به طور كلي جريان‌هاي سياسي، استفاده احزاب، بنيادها نهادهاي مدني، جنبش‌هاي دانشجويي از رسانه‌ها، تأثير رسانه‌ها بر حكومت‌هاي اقتدارگرا و ويژگي‌هاي رسانه‌اي نوين و مخاطبان امروزي مي‌پردازد تا نقش رسانه‌ها هر چه بيشتر تبيين شود.



تعريف انقلاب‌هاي رنگي

 

تعريف‌ها و نام‌هاي متعددي بر تحولاتي كه در كشورهاي اروپاي شرقي و آسياي ميانه اتفاق افتاد، ارائه شده است. انقلاب رنگين، انقلاب مخملي، انقلاب زرد، انقلاب گل‌ها و انقلاب نرم از مصطلح‌ترين عبارت‌هاي به كار رفته براي جريان‌هاي سياسي اين كشورها هستند. هر چند برخي از عبارت انقلاب‌هاي گل‌منگلي، (مرادي، 1383) نيز براي ناميدن اين انقلاب‌ها استفاده كرده‌اند.

 

همچنين برخي اصلاً اين رخدادها را انقلاب نمي‌دانند. به نظر آنان، "به انقلاب رنگي اصولاً نمي‌توان عنوان انقلاب در معناي علمي و شناخته شده كلمه اطلاق كرد. انقلاب درتئوري‌هاي تغييرات اجتماعي به دگرگوني‌هايي بنياديني اطلاق مي‌گردد كه به ساقط كردن يك نظام سياسي اجتماعي و جانشين شدن يك نظام سياسي - اجتماعي ديگر مي‌انجامد. با بررسي دقيق انقلاب‌هاي رنگي متوجه مي‌شويم كه اتفاقاتي كه روي داده به تحولات عميق اجتماعي - كه قاعدتاً از يك انقلاب انتظار مي‌رود - حتي در مسير همان دموكراتيزاسيون منجر نشده و مسئله صرفاً به تغيير و جابه‌جايي اقليت سياسي حام بر جامعه در امتداد تغيير بالانس قوا در سطح جدال‌هاي غرب و روسيه محدود مانده است) (كلانتري، 1384).


به طور مثال، در مورد انقلاب نرم اوكراين، گاردين انگليسي و چپ گرا اصطلاح انقلاب نارنجي را، كه از سوي رسانه‌ها به وقايع اوكراين نسبت داده مي شد،‌خنده‌دار مي‌دانست و مي‌نوشت كه چرا اينديپندنت چپ‌گرا و ديلي‌تلگراف راست‌گرا هر دو از قدرت مردم در جريان انقلاب سخن مي‌گويند؟ چطور مي‌شود جريان اوكرايني كه انگار در يك موسيقي راك خياباني شركت كرده‌اند، را انقلابي دانست؟! (سالمي، 1386: 32).

 

اگرچه، براي اولين‌بار واسلاو هاول رئيس‌جمهور سابق چك كه در آن زمان رهبر مخالفان اين كشور بود، واژه انقلاب رنگي را بر سر زبان‌ها انداخت (http://enwikipedia.org) اما گاهي عنوان انقلاب نارنجي اوكراين نيز (به دليل وسعت تأثير و اوج اين انقلاب‌ها دراين كشور) به اين نوع جريانات اطلاق مي‌شود.

 

به نظر نگارنده، اگر رخ‌دادن اين انقلاب‌ها به صورت منحني در نظر گرفته شود (منحني‌اي كه هنوز به شيب نرسيده است)، انقلاب نارنجي اوكراني رأس و اوج اين انقلاب‌هاست. انقلابي كه پس از گذشت پنج‌سال از وقوع آن همچنان خط سير خود را پيموده و بر خلاف ديگر انقلاب‌هاي رنگي كمتر از ويژگي اصلي خود، كه همان حضور گسترده‌ي مردم در صحنه و تغييرات نرم است، منحرف شده است. بر خلاف انقلاب گل سرخ كه در حال حاضر برنده‌ي اين انقلاب، ميخائيل ساآكاشويلي، خود با چالش‌هايي روبه‌رو شده است و محدوديت‌هايي براي مردم و رسانه‌ها ايجاد كرده است.

 

برخي ناظرين، انقلاب‌هاي رنگي را چنين تعريف كرده‌اند: "انقلاب‌هاي رنگي، دگرگوني بدون خونريزي، به يك رشته از تحركات مرتبط با هم اطلاق مي‌شود كه در جوامع پساكمونيستي در اروپاي شرقي، مركزي و آسياي مركزي توسعه يافت. هيأت حاكمه‌ي اين كشورها جاي خود را به حكومت‌هاي يك‌سره طرفدار غرب داده‌اند. " (http://enwikipedia.org)

 

در تعريف ديگري آمده است: "انقلاب رنگي مقاومتي بدون خشونت است در برابر يك حكومت اقتدارگرا كه منجر به تغيير نظام مي‌شود " (اصطباري، 1385: 28) و باز در يك تعريف ديگر، انقلاب‌هاي رنگي به ايجاد تغييرات بنيادين درون يك كشور از طريق ميدريت اعتراضي مدني در قالب فرآيند اجراي دموكراسي تعبير شده است (عبدوس، 1386). همچنين حركتي كه مردم در آن با نهاد كردن يك رنگي يا گل و پوشيدن لباس، شال، روسري و گرفتن پرچم و پلاكاردهايي به همان رنگ در برابر نظام حاكم اعتراض مي‌كنند و با آن رنگ همبستگي خود را نشان مي‌دهند، به انقلاب رنگي معروف است (ويكي‌پديا).

 

وجه مشترك تمام اين تحركات و تغييرات،‌حركات مبارزاتي منفي هستند كه عمدتاً بر ضد حكومت‌هايي كه خود را متعصب و ديكتاتور نشان داده‌اند، به كار گرفته مي‌شود. علت ناميدن اين‌گونه تغييرات به انقلاب‌هاي رنگي آن است كه از تمام حالات، يك رنگ يا گل خاص به عنوان نماد توسط مخالفان رژيم حاكم مورد استفاده قرار مي‌گرفته است (عبدوس، 1386).

 

در مقدمه كتاب شواليه هاي ناتوي فرهنگ ضمن اشاره به نقش رسانه‌ها، انقلاب‌هاي رنگي نيز چنين تعريف مي‌شود:

 

تا 15 سال پيش "توپ‌خانه‌ها " در خط اول حمله دشمن بودند و "رسانه‌ها " آتش توپ‌خانه‌ها را پشتيباني مي‌كردند. اما، امروز رسانه‌ها به خط مقدم آمده‌اند و توپ‌خانه‌ها نقش پشتيبان رسانه‌ها را برعهده گرفته‌اند. اگر تا 15 سال قبل، توپ‌خانه‌ها گلوله‌هاي آتش‌زا شليك مي‌كردند و در پي قتل عام انسان‌ها و تخريب خانه‌ها و ساختمان‌ها بودند. اكنون رسانه‌ها، توهم مي‌پراكنند و دروغ شليك مي‌كنند و تغيير باورها را پي مي‌گيرند. و اين، همان تهاجم فرهنگي است كه 15 سال قبل، رهبر معظم انقلاب با مشاهده‌ي اولين نشانه‌ها، نسبت به آن هشداري جدي دادند، تهاجمي در عرصه‌ي افكار كه استراتژيست‌هاي آمريكايي با عنوان "جنگ نرم " از آن ياد مي‌كند و گاه به تداعي آن‌چه در برخي از كشورهاي آسياي ميانه انجام داده‌اند، آن را "انقلاب رنگي " و "انقلاب مخملي " نيز مي‌نامند.

 

و بالاخره در ايران، انقلاب‌هاي مخملي به پروژه‌اي از تحولات سياسي گفته مي‌شود كه مديريت رسانه‌اي و افكار عمومي و همزمان مهندسي اجتماعي آغاز مي‌شود تا به يك مهندسي جديد سياسي و تغييرات شبه‌دموكراتيك در يك نظام سياسي معطوف گردد (عرفاني، 1386: 3).

 

همان‌طور كه ديده مي‌شود، در تعريف آخر، براي رسانه، نقش خاصي قائل شده است. رسانه‌اي كه مي‌تواند با مديريت افكار عمومي در كنار عوامل ديگر باعث تغيير نظام سياس و به وجود آمدن انقلاب نرم شود.

 

زيرا اين عقيده وجود دارد كه اگر بتوان افكار عمومي را نسبت به موضوع يا پديده‌اي قانع كرد يا به آن سمت و سو و جهت خاصي بخشيد، مسلماً دولت‌ها نيز تحت فشار افكار عمومي به آن سمت كشيده خواهند شد (جنگ نرم 2، 1387: 13).

 

منشأ و ريشه انقلاب‌هاي رنگي

 

درباره منشأ وقوع انقلاب هاي رنگي نظرات متعددي ارائه شده است. به اعتقاد برخي تحليل‌گران، پس از پايان جنگ سرد و فروپاشي بلوك شرق، كشورهاي بلوك مذكور با خروج از سيطره كمونيست اين بار به دام اقتدارگرايي گرفتار شدند. چنين كشورهايي اولين هدف انقلاب‌هاي رنگي واقع شدند، هدف اصلي اين انقلاب‌ها حذف كامل دو مانع بزرگ هژموني آمريكا بر جهان، يعني روسيه و چين است، اين تلاش ها در غالب يك جنگ سرد غيرايدئولوژيك همچنان در جريان است و هنوز نتيجه نهايي خود را آشكار نساخته است (كرمي، 1386: 27).

 

همچنين،‌ به گفته دكتر جهانگير كرمي كارشناس جمهوري‌هاي شوروي سابق و عضو هيأت علمي دانشگاه در 15 سال گذشته، غرب همواره كوشيده است تا جمهوري‌هاي جدا شده از شوروي را در مقابل روسيه قرار دهد و مانع از گسترش نفوذ روسيه شود كه اين جريان در انقلاب رنگي در كشورهاي قفقاز، آسياي مركزي و اوكراين نمودار شد (آفتاب‌نيوز، 1386).

 

در واقع آمريكا براي دسترسي به منابع عزيم نفت و گاز آسياي مركزي و قفقاز و ايجاد پايگاه‌هاي نظامي در منطقه و فشار بر كشورهايي كه با سياست‌هاي آمريكا در تضاد هستند دست به طراحي يك‌سري تغييرات آرام زد تا ضمن كاهش نفوذ روسيه در منطقه و سرنگوني حكومت‌هاي تحت‌الحمايه روسيه يك سري حكومت‌هاي طرفدار خود را روي كار آورد. اين قبيل تغييرات تدريجي كه تا كنون در كشورهاي باقي‌مانده از بلوك سابق شرق اتفاق افتاده را به انقلاب‌هاي رنگي تغبير مي‌كنند (عبدوس، 1386).

 

اين در حالي است كه برخي تحليل‌گران انقلاب‌هاي رنگي را با بحران جانشيني كشورهاي تازه استقلال يافته مرتبط مي‌دانند.

 

"به نظر مي‌رسد روند تحولات در سه جمهوري قرقيزستان، گرجستان و اوكراين را مي‌توان در چارچوب بحران جانشيني تحليل كرد. اگر كارنامه نسل اول حاكمان اين كشورها پس از اعلام استقلال آن‌ها و روند انتقال قدرت در اين جمهوري‌ها به نسل دوم بررسي شود. مي‌بينيم كه در روسيه و آذربايجان بحران جانشيني مديريت شده است. ولي در گرجستان، اوكراين و قرقيزستان بحران جانشيني روند ديگري پيدا مي‌كند. در روسيه يلتسين موفق شد تمهيداتي فرآهم آورد و پوتين را جانشين خود نمايد. در آذربايجان نيز حيدرعلي‌اف موفق شد با اجراي تمهيداتي پسرش الهام علي‌اف را جانشين خود نمايد. در اين كشورها بحران‌هايي مشابه آن‌چه در گرجستان، اوكراين و قرقيزستان پيش آمد. روي نخواهد داد. در اين وضعيت اگر بعضي دولت‌ها بتوانند پيش‌بيني كنند كه چه اتفاقي خواهد افتاد، مي‌توانند از اين تحولات به نفع خودشان استفاده كنند " (موسوي، 1384: 156).

 

"به لحاظ نظري اعتقادي ندارم كه هر آن‌چه در اين منطقه روي داده است، نسخه پيچيده شده‌ي آمريكاست، بلكه فكر مي‌كنم آمريكا از تحولاتي كه در نتيجه تغيير نسل در اين كشورها روي مي‌دهد، به خوبي استفاده مي‌كند. آمريكايي‌ها با تحليل و شناخت نظريه‌ها و منطق تحولات حتي مي‌دانند كه چه اتفاقاتي در حال وقوع است و از آن بهره‌برداري مي‌كنند. در تحليلي واقع‌بينانه بايد پذيرفت كه در تمامي اين جمهوري‌ها، بحران جانشيني وجود دارد كه اگر بتوانند آن را به گونه‌اي پشت سر بگارند دوره‌ي گذار را تا حدودي با موفقيت طي كرده‌اند و گر نه انقلاب‌هاي رنگين زرد، بنفش و نارنجي در همه كشورها رخ مي‌دهد " (همان، 158).

 

جين‌شارپ و سياست عدم خشونت

 

برخي سياست‌مداران معتقدند، انقلاب‌هاي رنگي در اروپاي شرقي و آسياي ميانه خصوصاً مبارزات جنبش‌هاي جوانان و دانشجويان، از بعد انديشه‌اي و علمي تا حدودي تحت تأثير انديشه‌ها و آثار جين‌شارپ از نويسندگان و عالمان علم سياست است. ايده‌هاي جين‌شارپ محور اصلي رهيافت عمل غيرخشونت‌آميز را به سه دسته تقسيم مي‌كند:


1. روش اقناع و اعتراض

 

2. روش‌هاي فقدان همكاري

 

3. روش مداخله غيرخشونت‌آميز


به كار بردن اين سه روش مي‌تواند باعث تغييرات وسيعي براي دولت‌ها و مردم شود (اصطباري، 1385: 29).

 

البته در اين مقاله به بررسي نقد نظريات جين‌شارپ پرداخته نمي‌شود و به ذكر همين نكته اكتفا مي‌شود كه كتاب‌هاي جين شارپ (مثل كتاب از ديكتاتوري به دموكراسي) به عنوان يك رسانه در همه‌ي كشورهاي اروپاي شرقي به‌ويژه كشور صربستان دست به دست بين دانشجويان مي‌گشت و مهم‌ترين خطوط آموزش وي در دفترهاي جنبش مقاومت به صورت جزوه خلاصه شده بود.


حضور پررنگ رسانه‌ها، ويژگي برجسته‌ي انقلاب رنگي

 

تمامي دگرگوني‌هاي سياسي كه از آن‌ها با نام انقلاب‌هاي رنگين ياد مي‌شود، ‌واجد ويژگي‌هاي پيوسته و همگون در علل و شكل تحولات‌اند، نظير:


1. تمامي آن‌ها به جز قرقيزستان بدون استفاده از ابزارهاي خشونت‌آميز و طي راهپيمايي خياباني به پيروزي رسيدند.


2. تمامي اين تحركات با شعارهايي مبتني بر دموكراسي خواهي و ليبراليسم انجام گرفتند.


3. نقش دانشجويان و نهادهاي غيردولت (NGOs) در بروز آن‌ها پررنگ بود.


4. دليل اصلي وقوع انقلاب وجود خصوصياتي چون اقتدارگرايي، فقدان چرخش نخبگان، ناكارآمدي در حل مشكلات عمومي و عدم مقبوليت عمومي حكومت وقت بود و جرقه‌ي انقلاب به دنبال بروز خطايي از سوي حكومت، نظير تقلب در انتخابات روشن شده بود.

 

5. تحركات انقلابي به‌طور مستقيم يا غيرمستقيم مورد حمايت آمريكا و اروپاي غربي بود (اصطباري، 1385: 28).

 

همچنين به اعتقاد برخي صاحب‌نظران، ‌براي تشريح ويژگي‌هاي انقلاب رنگي، مي‌توان به چهار گزينه اشاره كرد كه محتواي آن‌ها را به ترتيب مسالمت‌جويي، جنبش‌گرايي، بهره‌گيري از امكانات نوين ارتباطي و استفاده از سرمايه خارجي شكل مي‌دد (پورسعيد، 1387: 100).

 

به نظر نگارنده، در كنار تمام اين ويژگي‌ها، بايد به ويژگي برجسته و نقش خاص رسانه‌هاي نوين و فناوري‌هاي جديد اطلاعاتي نيز در شكل‌گيري اين انقلاب‌ها توجه كرد. به جرأت مي‌توان گفت، رسانه‌ها نقش وصل‌كننده‌ي ويژگي‌هاي فوق را به همديگر داشته‌اند (رسانه‌ها ارتباط بين احزاب، جنبش‌هاي دانشجويي، بنيادها و سازمان‌هاي غيردولتي و به‌ويژه توده‌هاي مردم با همديگر را تسهيل مي‌كنند). چه بسا كه فقدان همين حلقه‌ي اصلي در رخدادهاي ونزوئلا و بلاروس مانع به وقوع پيوستن انقلاب رنگي ديگري در اين كشورها شد. در واقع با كنترل رسانه‌ها، مبارزه مخالفان و جنبش‌هاي دانشجويي عليه هوگوچاوز و الكساندر لوكاشنكو در ونزوئلا و بلاروس به نتيجه نرسيد.

 

بررسي انقلاب‌هاي رنگي و رسانه‌ها در چند كشور

 

در اين بخش به طور مختصر انقلاب‌هاي رنگي در كشورهاي صربستان، گرجستان، اوكراين و قرقيزستان و نقش رسانه‌ها و چگونگي تأثير آن‌ها بر پيروزي اين انقلاب‌ها با ذكر نمونه‌هايي بررسي مي‌شوند.

 

1. انقلابيون بولدوزر صربستان

 

نخستين نمونه‌اي كه براي جنبش‌هاي غيرخشونت‌آميز در قرن 21 مطرح مي‌كنند جنبش مقاومت يا اتپور در صربستان عليه حكومت اسلوبودان ميلوسوويچ است. اكتبر 2000، انتخابات پارلماني و رياست‌جمهوري صربستان با شركت احزاب مختلف و زير نظر ناظران بين‌المللي برگزار شد. مخالفان ميلوسوويچ درائتلاف مخالفان دموكراتيك صربستان گرد هم آمده بودند كه از حمايت گروه‌هاي دانشجويي و سازمان‌هاي غيردولتي در داخل و كشورهاي اروپايي و آمريكا در خارج برخوردار بودند.

 

دانشجويان با شعارهايي چون "او تمام شد " نقش مهمي در بسيج نيروي جوان براي مشاركت در انتخابات ايفا كردند. پس از ده روز حزب حاكم نتايج انتخابات را به نفع خود اعلام نمود. جمعيت خشمگين در بلگراد به خيابان‌ها ريختند و عليه دولت به تظاهرات پرداختند. و توده جمعيت به همراه بولدوزرهاي كشاورزي محلي خود ساختمان پارلمان را به محاصره درآورندند. جنبش مقاومت غيرخشونت‌آميز بعد از انتخابات تشديد شد و در نهايت به سقوط دولت ميلوسوويچ منجر شد و رقيب وي كوشتاتيسا مراسم تحليف رياست جمهوري را به جاي آورد (عبدوس، 1386). كوشتونيتسا در راديو و تلويزيون كه در كنترل مردم قرار گرفته بود با اعلام پيروزي در انتخابات رياست‌جمهوري مردم را به آرامش دعوت كرد و انقلاب نرم صربستان به پيروزي رسيد.

 

اما پيروزي اين انقلاب بدون پوشش وسيع رسانه‌هاي جمعي داخلي و خارجي در كنار حضور فعال نهضت مقاومت جوانان (اتپور) و نهادهاي غيردولتي و در نتيجه حضور توده‌هاي مردم در صحنه محقق نمي‌شد.

 

حضور فعال رسانه‌ها و اهميت آن‌ها در اين انقلاب را از آن‌جايي مي‌توان درك كرد كه نام اين انقلاب را انقلاب بولدوزر هم گذاشته‌اند. بولدوزري كه مردم با آن ديوارهاي اداره مركزي راديو و تلويزيون دولتي را خراب كردند.

 

از طرفي استفاده از SMS (شعارهايي چون "ما همچنان مراقب رفتار شما هستيم ") و شبكه‌ي اينترنت در ارسال و انتقال پيام‌ها و برقراري ارتباط با ديگر اعضاي گروه‌ها حاكي از نقش فعال رسانه‌ها و فناوري‌هاي نوين ارتباطي در اين انقلاب است.

 

در واقع، جنبش مقاومت شعارهايي چون "كارش تمام است " و "وقتش رسيده " را عليه ميلوشويچ بر سر زبان‌ها انداخت. دانشجويان عضو اين جنبش، ‌از طريق تلفن همراه و اينترنت، در شهرهاي مختلف يوگسلاوي، شاخه‌هايي بدون رياست، نامتمركز و بدون خشونت تشكيل دادند (پورسعيد، 1387: 103).

 

به طوري كه وقتي مأموران ميلوسوويچ دريافتند جنبش دانشجويي در حال ساماندهي يك مقاومت است، به يكي از اماكن ملاقات آنان حمله كردند و فرياد زدند: "اين اينترنت لعنتي كجاست؟ " آن‌ها فكر مي‌كردند با خراب كردن يك كامپيوتر در يك محل مي‌توانند اين شبكه گسترده ارتباطي را براي هميشه از بين ببرند (بارسقيان، 1386: 31).


2. انقلاب گل رز گرجستان

 

نقطه آغازين روزشمار تحول در گرجستان را مي‌توان از زمان برگزاري انتخابات پارلماني اين كشور در 11 آبان 1382 (2 نوامبر 2003) قرارداد. چهارمين انتخابات پارلماني گرجستان به منظور انتخاب 235 نماينده با حضور 1368 ناظر بين‌المللي و 300 ناظر داخلي برگزار شد كه همين مسئله حاكي از حساسيت برگزاري اين دور از انتخابات بود.

 

با اعلام نتايج اوليه انتخابات از سوي كميسيون مركزي انتخابات، احزاب مخالف به نتايج اعلام شده اعتراض كردند اما رئيس‌جمهور گرجستان بي‌اعتنا به اين مخالفت‌ها فرمان تشكيل اولين جلسه پارلمان را صادر كرد. در جريان برگزاري اين مراسم ميخائيل ساآكاشويلي و همراهانش با در دست داشتن شاخه‌اي گل رز وارد مجلس شدند و در طول سخنراني ادوارد شواردنادزه با صداي بلند خواستار استعفا و خروج وي از پارلمان گرديدند. با آغاز درگيري و ورود نمايندگان مخالف و طرفدارانش به مجلس، پارلمان به تصرف كامل مخالفان درآمد (كولايي، 1384: 36).

 

به دنبال اين رويداد، شوارد نادزه حالت فوق‌العاده اعلام كرد اما با مقاومت نيروهاي مخالف و سقوط ديگر نهادها و ارگان‌هاي دولتي، رئيس جمهور ظرف 48 ساعت مجبور به استعفا شد. كميسيون مركزي انتخابات نيز نتايج چهارمين دوره انتخابات پارلماني را باطل اعلام كرد. پس از برگزاري مجدد انتخابات رياست‌جمهوري، ميخائيل ساآكاشويلي با كسب 25/96 درصد آرا به رياست‌جمهوري گرجستان انتخاب شد (همان: 37).

 

حميدرضا حافظي، كارشناس مسائل آسياي مركزي و قفقاز، در كنار تمام متغيرهاي تأثيرگذار بر دگرگوني‌هاي گرجستان و عوامل داخلي و خارجي از جمله تركيب ناهمگون ساختار اجتماعي گرجستان، تصور نادرست از حمايت احتمالي روسيه از شواردنادزه، تقلب درانتخابات، مقاومت هاي مردمي، بحران اقتصادي و نقش بنياد سوروس در سازمان‌دهي مخالفت‌ها با همكاري جنبش دانشجويي كمارا و به مساعدت شبكه‌ي تلويزيوني روستاوي با پشتيباني سفارت آمريكا در گرجستان اشاره مي‌كند.

 

صحنه‌اي كه در آن رقيب شواردنادزه،‌ ساآكاشويلي تنها به سركشيدن ليوان آب رئيس‌جمهور كفايت كرد و با اين عمل نمادين، پايان كار رئيس‌جمهور را در برابر رسانه‌هاي جمعي اعلام كرد، در واقع گواه آشكار ديگري از حضور فعالانه و لحظه به لحظه رسانه در صحنه‌ي سياست گرجستان و انقلاب گل سرخ آن است.

 

البته گرجستاني‌ها استفاده از رسانه‌ها را خيلي قبل‌تر از بروز جريانات سياسي كشور آغاز كرده بوند. به طوري كه قبل از سقوط شواردنادزه، جوانان و فعالان گرجي ايميلي براي اتپورهاي صربستاني ارسال كرده بودند با اين مضمون: "دوستان عزيز، ما در اين‌جا در موقعيت پيش از انقلاب به سر مي‌بريم. شما يك حكومت فاسد را با موفقيت از ميان برداشتيد. ما نيز همين را مي‌خواهيم. آيا مي‌توانيد به ما بگوييد چگونه اين كار را انجام دهيم؟ " (بارسقيان، 1386: 31).

 

صرب‌ها هم انتقال پيام را آغاز كردند و فيلم "ديكتاتور را سرنگون كنيد " پيتر آكرمان كه گزارش سرنگوني ميلوسويچ بود را براي جوانان گرچي فرستادند.

 

نمونه‌هايي چون رد و بدل ايميل و استفاده از فيلم تنها نمونه‌هاي كوچكي از تأثير رسانه‌ها و فناوري‌هاي روز اطلاعاتي بر شكل‌گيري انقلاب رنگي و صدور آن به كشورهاي ديگر است.

 

3. انقلاب نارنجي اوكراين

 

تحولات اوكراين كه در نتيجه آن ويكتور يوشچنكو (يوشنكو) با كسب 52 درصد آرا به رياست‌جمهوري اوكراين انتخاب شد و رهبري انقلاب نارنجي را به دست گرفت از 21 نوامبر 2004 شروع و تا 26 دسامبر همان سال به طول انجاميد (حافظي، 1384: 102).

 

شايد بعد از ايفاي نقش مهم اين كشور در فروپاشي اتحاد شوروي در 8 دسامبر 1991 به همراه رؤساي جمهور روسيه و روسيه سفيد بتوان مهم‌ترين رويداد اين كشور را وقوع جنبش يا به اصطلاح انقلاب نارنجي در ماه‌هاي اكتبر، نوامبر و دسامبر 2004 دانست كه در جريان آن ويكتور يوشچنكو توانست بر رقيب خود ويكتور يانوكوويچ غلبه نمايد و به عنوان رئيس‌جمهور اوكراين انتخاب گردد (كولايي، 1384: 104).

 

در دوم آذر ماه 1383 متعاقب برگزاري انتخابات رياست‌جمهوري اوركاين و اعلام پيروزي ويكتور يانوكوويچ با احراز 58/49 درصد آرا، اپوزيسيون داخلي و ناظران بين‌المللي (به‌ويژه ناظران سازمان امنيت و همكاري اروپا) موارد عديده‌اي از تخلف در جريان رأي گيري را اعلام نمودند. اين در حالي بود كه ناظران اعزامي از كشورهاي مشترك‌آلمنافع به رغم وجود تخلفات زياد روند بزرگاري انتخابات را قانوني اعلام نمودند. حمايت كرملين از يانوكوويچ به طور جدي دنبال مي‌شد و در همين‌باره ولاديمير پوتين پيش از برگزاري انتخابات دو بار به "كيف " سفر كرد. به دنبال اين رويداد، جمعيتي حدود دويست‌هزار تن در خيابان‌هاي كيف تحصن كردند و خواهان اعلام پيروزي يوشچنكو از سوي كميسيون انتخابات شدند. همچنين براي نخستين‌بار در خيابان‌هاي كيف طرفداران يوشچنكو عليه روسيه شعار دادند. در نهايت با رأي دادگاه عالي اوكراين به بطلان انتخابات رياست‌جمهوري و برگزاري و برگزاري مجدد انتخابات در اوركاين، پيروزي ويكتور يوشچنكو با كسب 21/52 درصد آرا قطعي شد (حافظي، 1384: 104-105).

 

از آن‌جايي كه رنگ شاد به عنوان سمبل طرفداري از يوشچنكو به صورت‌هاي مختلف (روبان، شال‌گردن، پرچم، ‌بازوبند و...) توسط مردم استفاده شد، انقلاب نرم اوكراين به انقلاب نارنجي معروف شد.

 

عوامل متعددي در حضور توده‌هاي مردم با وجود سرماي شديد و جنبش نافرماني مدني آن‌ها نقش داشت. از جمله اين عوامل مي‌توان به نقش رسانه‌هاي جمعي از جمله پخش زنده اخبار اشاره كرد.

 

به طور كلي، "ايجاد شبكه تلويزيوني هم‌سو با عنوان ابزار خط‌دهي و هدايت افكار عمومي نسبت به ديدگاه‌هاي مخالف تأثير قابل توجهي در بسيج و خط‌دهي به افكار عمومي داشت. اطلاع‌رساني وسيع و گسترده شبكه‌هاي خبري غربي (بي.بي.سي، سي.ان.ان، يورونيوز) در خصوص انتشار اخبار مخالفت‌ها به نفع يوشچنكو و بزرگ‌نمايي آن عليه حكومت بود كه در اين راستا يورونيوز نقش اول را ايفا مي‌نمود. همچنين كانال 5 اوكراين در سايت‌هاي اينترنتي مصاديقي از جنگ رواني آمريكا و اروپا عليه جناح روس‌گرا را به نمايش مي‌گذاشت " (كولايي، 1384: 112).

 

به علاوه،‌ بهره‌گيري از اينترنت و استقبال شديد جوانان از اينترنت و كافي‌نت‌هاي متعدد، نقش زيدي در بسيج فعالان جوان به جنبش نارنجي داشت. (حافظي، 1384: 116).


4. انقلاب گل لاله قرقيزستان


بعد از انقلاب مخملي گرجستان و انقلاب نارنجي اوكراين، نوبت به قرقيزستان رسيد. اين‌بار نيز همانند موارد گذشته اعترضات از انتخابات شروع شد و مردم به خيابان‌ها ريختند تا به نتايج انتخابات اعتراض كنند (عبدوس، 1386).


البته، انقلاب گل لاله درقرقيزستان از آن زمان جدي شد كه مخالفان آقايف، رئيس‌جمهور وقت قرقيزستان، مدتي قبل از انتخابات پارلماني 27 فوريه 2005 نسبت به احتممال تقلب در اين انتخابات هشدار داده بودند. اما اين اتفاق افتاد. مخالفان مي‌گفتند آقايف مي‌خواهد با انتصاب اعضاي پارلمان راه را براي تغيير قانون و رئيس‌جمهور شدن خودش براي بار سوم هموار كند. بعد از پايان دور دوم انتخابات در 13 مارس سازمان امنيت و همكاري اروپا روند برگزاري انتخابات را همراه با نقايص فراوان توصيف كرد. اگرچه سازمان دوست‌هاي مستقل مشترك‌المنافع نزديك به روسيه رأي‌گيري را آزادانه خواند (شجاعي، 1386: 34).

 

اعتراضات مردمي آغاز شد. آقايف كه انتظار چنين مخالفت‌هايي را داشت از قبل طرفداران خود را در شهرستان‌ها به پايتخت آورده بود و به آن‌ها يادآور شده بود كه از دولت حمايت كنند اما در عمل اين شيوه جواب نداد (عبدوس، 1386).

 

18 مارس اولين اعتراض‌ها به نتايج انتخابات در شهرهاي جنوبي آغاز شد و زير فشار شديد دستور بررسي تخلفات احتمالي را صادر كرد. بالاخره روز 24 مارس در جريان اولين تظاهرات بزرگ مخالفان در بيشكك، مردم به ساختمان اصلي دولت حمله بردند و با مقاومت جدي روبه‌رو نشدند و دولت قرقيزستان به راحتي سقوط كرد. چهارم آوريل بيانيه استعفاي آقايف در پارلمان قرائت شد و قورمان باقيف با وعده‌ي تغيير قانون اساسي در انتخابات جولاي 2005 پيروز شد. خيزش مردم را به خاطر همزماني با فصل بهار انقلاب گل لاله ناميدند (شجاعي، 1386: 36).

 

همانند انقلاب‌هاي قبلي، رسانه‌هاي گروهي در اين انقلاب نيز نقش ويژه‌اي ايفا كردند. از جمله مي‌توان به چاپ عكس‌هايي از كاخ مجلل در دست احداث آقايف كمي قبل از انتخابات اشاره كرد كه باعث خشم مردم شد.

 

و يا روزنامه‌هايي كه كمك مالي خود را از آمريكا دريافت مي‌كردند. همچنين راديو اروپاي ازاد نمونه‌اي ديگر از تأثير رسانه‌ها و نقش آن‌ها در شكل‌گيري انقلاب رنگي در قرقيزستان است. اين راديو به طور مرتب از وابستگان به آمريكا و قرقيزستان حمايت مي‌كرد (همان).

 

جهاني شدن، ‌رسانه و تأثير آن بر انقلاب‌هاي رنگي

 

يكي از مؤلفه‌هاي اصلي جهاني شدن، رسانه‌ها و فناوري‌هاي نوين ارتباطي - اطلاعاتي است و پايمدهاي آن در عرصه سياست كشورها گواه تأثير رسانه‌ها بر شكل‌گيري جرياناتي چون انقلاب‌هاي رنگي در اروپاي شرقي و آسياي مركزي و نقش آن‌ها در صدور اين جريانات سياسي بدون خشونت به ديگر نقاط جهان است. در ادامه‌ اين تأثيرگذاري مي‌توان به انتخابات اخير برمه، كنيا، زيمبابوه و رخدادهاي تبت كه همچنان هم ادامه دارد، اشاره كرد. از يك منظر و مطابق آن‌چه كه از پيامدهاي رسانه‌هاي الكترونيك جديد مطرح است، جهان وارد عصر دوم رسانه‌ها شده است كه بر خلاف دوره‌ مدرن و عصر اول رسانه‌ها، آينده آن به طور كامل قابل پيش‌بيني نيست، زيرا عصر دوم رسانه‌ها كه در آن بحث رسانه‌هاي الكترونيك جديد، حاكميت دارند و اطلاعات حرف آخر را مي‌زنند، پديده‌ها كمتر قابل پيش‌بيني شده‌اند (جنگ نرم 2، 1387: 278).

 

در حال حاضر، "پيشرفت سيستم‌هاي ارتباطي جديد دنيايي را پديد آورده است كه در آن ويژگي‌هاي مكان و فرديت همواره از طريق شبكه‌هاي ارتباطي منطقه‌اي و جهاني بازنمايي و دوباره تفسير مي‌شوند. اما وابستگي اين سيستم‌ها به فراسوي اين موارد مي‌رود. زيرا براي احتمال سازماندهي عمل سياسي و اعمال قدرت سياسي در فواصل دوردست بنيادي تلقي مي شوند " (ديبرت، 1997).

 

علاوه بر اين ملت‌ها، مردم و سازمان‌ها به وسيله انواع جديد ارتباطات در مرزهاي كشورها به يكديگر متصل‌اند. انقلاب ديجيتالي در ميكروالكترونيك، در فناوري اطلاعات و در رايانه‌ها موجب برقراري تماس‌هاي تقريباً آني در سراسر جهان شده، كه همواره با فناوري تلفن، تلويزيون، كابل، ماهواره و حمل و نقل با هواپيماي جت، ماهيت ارتباطات سياسي را به طور چشم‌گيري دگرگون كرده‌اند. پيوند عميق ميان "محيط فيزيك "، "موقعيت اجتماعي " و سياست كه مشخصه‌ بيشتر كانون‌هاي سياسي از دوران ماقبل مدرن تا مدرن بود، ‌از هم گسيخته است (هلد و مك‌گرو، 1382: 21).

 

مهم‌ترين تأثيرات سياسي فناوري‌هاي ارتباطي - اطلاعاتي تضعيف دولت‌هاي ملي، اشاعه‌ اطلاعات سياسي و درگيرسازي مدني با مشاركت سياسي افراد و گروه‌هاست. در حقيقت، فناوري‌هاي نوين ارتباطي و اطلاعاتي، موتور اصلي جهاني شدن بود و تمام ابعاد حيات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي را تحت‌تأثير قرار داده است. شايد، هيچ تحولي را در عصر حاضر نتوان سراغ گرفت كه از حيث ايجاد تغيير در حيات سياسي و اجتماعي بتواند با اين فناوري‌ها برابر مي‌كند. كنترل اطلاعات در عصر جديد اهرم اصلي قدرت بازيگران جهاني، ملي و محلي است (سردارنيا، 1386: 104). اهرمي كه در انقلاب‌هاي رنگي در اختيار بنياد سوروس و سازمان‌هاي غيردولتي و جنبش‌هاي دانشجويي قرار گرفت و رهبران احزاب و جنبش‌ها بيشترين بهره را از آن بردند.

 

در هر حال، فرايند جهاني شدن را معمولاً در چهار حوزه فناورانه، اقتصادي، سياسي و فرهنگي بررسي مي‌كنند. انقلاب صنعتي سوم كه در پايان قرن بيستم رخ داد، تحولاتي اساسي در حوزه ارتباطات و اطلاعات به همراه آورد. فناوري اطلاعات را فراهم آورده و كيفيت اطلاعات قابل حصول را به گونه‌اي انقلابي دگرگون ساخته است (ابو، 1385: 1).

 

مي‌توان گفت به مدد رسانه‌هاي نوين ارتباطي و اطلاعاتي جهان به دهكده‌اي مبدل شده كه اطلاعات و رسانه‌ها، سيتسم‌هاي عصبي و اجزاي اين دهكده را به هم متصل ساخته است. اين فناوري‌ها شامل اينترنت، ماهواره، تلفن همراه، تلويزيون‌هاي كابلي، كامپيوترهاي خانگي و ويديو هستند (سردارنيا، 1386: 105).

 

در پاسخ به اين پرسش كه چگونه مي‌شود مردم كشورها بدون بهره‌گيري از ابزارهاي خشونت‌آميز ساختارهاي سياسي كشور خود را تغيير دهند، مي‌توان به تأثير جهاني شدن و نوع ارتباطات جديد اشاره كرد. زيرا، "اين وضعيت جديد بيش از هر چيز مولود تحولات منبعث از روند جهاني شدن و جايگاه تغييريافته دولت‌هاي اقتدارگرا در اين روند است. دولت‌ها همگي متأثر از جهاني شدن هستند. دولت‌هاي اقتدارگرا كه تا امروز با بهره‌گيري از سركوب خشونت‌آميز مخالفان، همسان‌سازي توده‌ها و به انزوا كشيدن مخالفان و انكار رقيب و برگزاري انتخابات صوري خود را سرپا نگه داشته‌اند، با جهاني شدن از كاربرد عوامل فوق براي پيشبرد اهداف خود بازمانده‌اند " (اصطباري، 1386: 28).

 

جهاني شدن، قدرت دولت‌ها را در عرصه‌هاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي تا حد زيادي كاهش داده است و قدرت دولت ملي تحت‌تأثير نهادها و فرآيندهاي ديگر قرار گرفته است (علوي، 1385: 31).

 

از سوي ديگر، دولت‌هاي اقتدارگرا نيز با استفاده از ابزارهاي ارتباطي نوين همچنان در صدد انكار گفتمان رقيب برمي‌آيند. اما چون تنوع ابزارهاي رسانه‌اي به خودي خود آزادي مخاطب را در انتخاب رسانه موجب مي‌شود، دولت اقتدارگرا توفيق چنداني در استفاده از رسانه براي تحميل گفتمان خود بر جامعه نخواهد داشت. بدين ترتيب جهاني شدن راه‌هاي تقابل بين دولت اقتدارگرا و مخالفانش را تنوع بخشيده است. بر اين اساس پيش از وقوع انقلاب‌هاي رنگين، برخي نظريه‌پردازان از تحول در ماهيت انقلاب در عصر جهاني شدن خبر داده بودند. انقلاب‌هاي رنگي تجلي اين تحول هستند (اصطباري، 1386: 28).

 

انقلاب رنگي بيش از هر چيز، امكانات نويني را كه روند جهاني شدن در اختيار بشر امروز نهاده، به خدمت مي‌گيرد. بر اين اساس، در دنياي جهاني شده كنوني، مسئله اصلي، تأثير بر افكار عمومي است و حلقه‌ي مركزي براي اين تأثير، رسانه‌هاي جمعي و ارتباطات جهاني است و جهاني شدن اين امكان را به وجود آورده كه شبكه‌ي ارتباطات، تبديل به عمل جمعي و حركت جمعي شود. به اين معنا، انقلابيون پست مدرن، از فراگرد جهاني شدن سود مي‌جويند. آنان ماهرانه با امكانات تكنولوژي و ارتباطات مانند اينترنت آشنايي دارند. سايت‌هاي انتقادي را عليه رژيم سازمان مي‌دهند، پيام‌هاي كوتاه را از طريق تلفن‌هاي همراه رد و بدل مي‌كنند و مرتب قرارهاي جديدي مي‌گذارند. آن‌ها همچنين مي‌دانند كه چگونه از تلويزيون، كه تأثير همگاني گسترده‌اي دارد، به بهترين شكل استفاده كنند.

 

كاركرد مهم رسانه‌هاي نوين كه كنترل‌شان بسيار دشوار است، تأثير بر افكار عمومي و بسيج ان است. به گونه‌اي كه به واسطه‌ي اين رسانه‌ها، نوعي فضاي عمومي مي‌گيرد و بسياري از افراد، بدون آن‌كه يكديگر را ببينند و تبادل نظر كنند، مانند يكديگر فكر و در نتيجه مانند يكديكر نيز عمل مي‌كنند. بر اين اساس، از طريق توليد پيام، شعار و انديشه به شيوه‌اي هنري و از طريق تصوير، گرافيك، صدا و موسيقي، تصورات دستكاري و بسيج مي‌شوند و در نهايت فعاليت سياسي، اين امكان را مي‌يابد كه با زندگي روزمره آميخته شود.

 

در اين صورت ديگر مانند گذشته، نيازي نيست كه براي تبديل افكار عمومي به نيروي اجتماعي و تغيير اوضاع سياسي، به اهرمي مانند حزب سياسي متوسل شد و اگر اين تغيير در افكار عمومي پيدا شود، مردم در بزنگاه تاريخي، خودشان راه را باز مي‌كنند و احتياجي به اعمال نيرو، فشار و زور از طريق اهرم‌هاي جدا از مردم وجود ندارد (پورسعيد، 1387: 109-110).

 

بنيادها، نهادهاي ملي و كاربرد رسانه

 

"با توجه به مسائل مرتبط با جهاني شدن و پيدايش جامعه‌ي مدني، نهادهاي مدني جهاني از جمله نهادهاي غيرحكومتي از طريق اينترنت و در فضاي سايبر به يكديگر پيوسته‌اند و صداي ديگران را به گوش افكار عمومي جهاني مي‌رسانند " (علوي، 1385: 20).

 

به عبارت ديگر، "با وقوع انقلاب ارتباطات در ربع آخر قرن بيستم، نوعي جامعه‌ي اطلاعاتي و شبكه‌اي شكل گرفته است كه نقاط اتصال اين شبكه‌ها را گروه‌ها و نهادهاي مدني، سازمان‌هاي بين‌المللي غيردولتي، جنبش‌هاي اجتماعي و سياسي، فعالان سياسي،‌گروه‌هاي مخالف حكومت و دولت‌ها شكل مي‌دهند و اين نقاط از طريق اطلاعات و اخباري كه در شبكه جريان مي‌يابد، به هم متصل مي‌شود.

 

برخي انديشمندان، ترجيح مي‌دهند در عصر جديد و جامعه شبكه‌اي از حاكميت اجتماعي گروه‌هاي مختلف سياسي، ‌فرهنگي و اجتماعي درون ملي و فراملي به جاي حاكميت سياسي دولت‌ها صبحت كنند. روبرت لاتام حاكميت در جهان امروز را از آن گروه‌هاي اجتماعي و سياسي مي‌داند نه دولت‌ها. گروه‌هاي اجتماعي و سياسي و سازمان‌هاي غيردولتي در شبكه ي ارتباطات جهاني مي‌توانند حاكميت دولت‌ها را به چالش بكشند ". (Latham, 2000:8).

 

جنبش‌هاي مدني، فرهنگي و اجتماعي در سطح جهان جزئي از جامعه مدني جهاني‌اند. (جنبش زنان، جوانان، مهاجران و غيره). اينترنت و فضاي اطلاعاتي سايبر موجب پيوند نهادهاي مدني ملي به يكديگر شده است و سازمان‌هاي غيرحكومتي صداي اقليت‌ها و ساير گروه‌هاي در حاشيه را به گوش افكار عمومي جهان مي‌رسانند (علوي، 1385: 29).

 

در تشريح و تأييد اين بحث در مورد حضور سازمان‌هاي غيردولتي و جنبش هاي مدني و شهروندي، مي‌توان از نقش فعال چهار بنياد سوروس، بنياد NED، بنياد ويلسون و كارنگي، به ويژه نقش رسانه‌اي اين سازمان‌ها در فعال كردن نهادهاي مدني داخل كشورها، جنبش‌هاي اجتماعي، سياسي و فعالان مستقل اجتماعي و مخالف حكومت‌ها و تأثير آن‌ها در شكل‌گيري انقلاب‌هاي رنگي نام برد. اين بنيادها با در اختيار داشتن شبكه وسيعي از رسانه‌هاي جمعي و فعال سازي فناوري‌هاي نوين در كشورهاي اروپاي شرقي و اسياي مركزي و اتحاد شوروي سابق، در كنار كمك‌هاي مالي به گروه‌ها و فعالان سياسي اين كشورها زمينه را براي انقلاب‌هاي نرم و مخملي فراهم كرد.

 

هرچند، رئيس بنياد سوروس (فعال‌ترين بنياد از ميان بنيادهاي ذكر شده) و رئيس مؤسسه جامعه‌ي باز خود مدعي است كه در انقلاب‌هاي رنگي نقشي نداشته است اما اين نكته هم قابل انكار نيست كه اين بيناد در كنار بنياد رسانه‌اي رابرت مردوخ (مرداك) دومين سازمان رسانه‌اي جهان است كه بيشترين شبكه‌هاي تلويزيوني، خبرگزاري‌ها، خبرنامه‌ها و روزنامه‌ها را در سطح جهان مديريت و هدايت مي‌كند. اين مديريت و هدايت گاه صورتي آشكار دارد و گاه با واسطه و به صورت نهان انجام مي‌گرد. همچنين، فعاليت رسانه‌اي مردوخ آشكار است و جسورانه در اداره و خريد شبكه‌هاي بزرگي چون "فاكس‌نيوز " تا "الجزيره " و حتي رسانه‌هاي آسياي دور ظاهر مي‌شود (عرفاني، 1386: 8).

 

بنياد سوروس از طريق سايت‌هاي اينترنتي،‌روزنامه‌ها، شبكه‌هاي تلويزيوني، طرح‌هاي آموزشي، كتاب‌ها و مؤسسات غيردولتي در كشور قزاقستان و قرقيزستان زمينه‌هاي شكل‌گيري دموكراسي را فراهم مي‌سازد.

 

اين بيناد در بيش از سي كشور جهان از جمله جمهوري‌هاي آذربايجان ارمنستان، ازبكستان، اوكراين، تاجيكستان، روسيه، گرجستان، قرقيزستان، قزاقستان و مولداوي نمايندگي فعال دارند. روند كاري بيناد سوروس به اين شكل است كه اين بنياد مركزي مطالعاتي را در كشورهاي مختلف فعال و از مطبوعات حمايت مي‌كند و با استفاده از امكانات زنجيره‌اي متنوع و بسيار گسترده رسانه‌اي، سررشته‌ي تحولات سياسي،‌اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشورها و ملت‌ها را به دست مي‌گيرد. به طور مثال، بنياد سوروس جهت براندازي شواد نادزه حدود پانصدهزار دلار در شبكه‌ي روستاوي 2، كه نقش برجسته‌اي در انقلاب مخملي گرجستان داشت، سرمايه‌گذاري نمود تا از اين طريق ضمن تشويق مردم به شورش، آموزش لازم آن‌ها را براي رسيدن هر چه زودتر به انقلاب نزديك نمايد (همان: 9).

 

همچنين، بنياد NED كه نام كامل آن بنياد ملي براي دموكراسي است نيز كمك‌هاي خود را با هدف ارتقاي دموكراسي بين سازمان‌هاي خصوصي و نهادهاي اجتماعي توزيع مي‌كند. از سوي ديگر، بنياد ويلسون نيز با اين‌كه در حيطه‌ي تحقيقاتي در ايالات متحده فعال است، محققان را براي دوره‌هاي تحقيقاتي به واشنگتن دعوت مي‌كند و همچنين بورسي 9 ماهه به اساتيد، مقامات دولتي و روزنامه‌نگاران ارائه مي‌دهد. به طور كلي اين بنيادها به ويژه بنياد سوروس از طريق سايت اينترنتي، روزنامه‌ها، شبكه‌هاي تلويزيوني، طرح‌هاي آموزشي، كتاب‌ها و مؤسسات غيردولتي زمينه‌هاي شكل‌گيري دموكراسي را فراهم مي‌سازد. همچنين جنبش‌هاي اتپور در صربستان، پورا در اوكراين، كمارا در گرجستان، زوبر در بلاروس و ديگر فعالان به طو�



:: موضوعات مرتبط: نقش رسانه‌ها در شكل‌گيري انقلاب‌هاي رنگي , ,
:: بازدید از این مطلب : 303
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد